Saturday, March 1, 2008

وحدت، اصلی فراموش شده در میان مهاجران ایرانی

غالبا در تحقیقات جامعه شناختی که بر روی مهاجرین در سطح کشورهای اروپایی انجام می شود، مشاهده می شود که برای نام بردن جمعی از مهاجرین از واژه های جمعیت، جامعه، گروه، سازمان، دسته، انجمن و یا غیره که نشان دهنده دسته ای از افراد متحد با هدف و آرمانی مشترک هستند، استفاده می شود. این گروه شامل افرادی می شود که خود را نیز به عنوان واحدی می دانند که دارای برنامه ریزی و سازمان بندی خاص و مشخصی هستند، و واحدی با عنوان خود آگاهی سازمانی در میان ایشان دیده می شود

.

اما ایرانیان مقیم خارج از کشور در مقایسه با سایر افراد ترک وطن کرده از اتحاد کمتری برخوردارند. به نظر نگارنده علت این امر را می توان در دو دلیل خلاصه کرد


اول اینکه با توجه به به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی در ایران، رفتار بسیاری از مهاجران متناسب با این واقعه تغییر کرد. به این معنی که انقلاب اسلامی باعث شد تا ثبات سیاسی و اجتماعی در این کشور به هم ریخته، و در پی آن، گروههای که امکان موجودیت در خاک آن سرزمین را نداشتند، کوله بار تفکرات خود را بر دوش کشیده و به طرح ایدئولوژی های خود چهار گوشه دنیا و بخصوص در آمریکا و اروپا بپردازند که این تفکرات الزاما با یکدیگر در تقابل نبوده، اما همخوانی نیز ندارند

.

وجود این گسست باعث شد تا روز به روز این دسته جات سیاسی از هم فاصله بگیرند به طوری که امروزه جای هیچگونه بحثی در میان ایشان دیده نمی شود

.

نکته دوم در این است که فارغ از دسته جات سیاسی موجود، گروههای مردمی نیز با یکدیگر چندان ارتباطی برقرار نکردند. برای مثال اگر امروزه شاهد وجود سازمانها و گروههای سازمانیافته و متحد در میان مهاجرین پرتقالی یا برزیلی در فرانسه هستیم، یکی از دلایل آن قدمت تاریخی این گروهها در خاک این کشور است. بنابراین، به عقیده نگارنده، یکی از دلایل سست بودن پایه های وحدت در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور، کم بودن قدمت تاریخی این افراد نسبت که سایرین است

.